۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
اگرچه با توجه به تنوع در انتخاب بازیهای عرضه شده طی سالهای اخیر، هرگز زمان بهتری برای گیمر بودن نسبت به حال حاضر وجود نداشته است، اما نمیتوان این حقیقت را پنهان کرد که هماکنون صنعت گیمینگ دوران سختی را پشت سر میگذارد. با این وجود، حقایقی دیگری نیز در رابطه با این صنعت وجود دارند که ما بازیکنان از اعتراف به آنها خودداری میکنیم یا به این خاطر که باعث ناراحتی ما میشوند آنها طفره میرویم.
ما ۱۰ حقیقت تلخ صنعت بازی و حواشی پیرامون آن خصوصا در نسل کنونی را برای شما در این مقاله آوردهایم. شاید شما از افرادی باشید که پس از شنیدن آنها، تصمیم به نادیده گرفتن یا مخالفت بگیرید، اما دانستن آنها برای گشودن چشمان شما، ضروری خواهد بود.
۱۰.شرکت Valve مقصر اصلی سرطان لوت باکس در صنعت گیم است
هرچند که در مقایسه با دیگر ابر کمپانیهای صنعت گیم، Valve کمترین حاشیهها و مشکلات را با مصرف کنندگان دارد، اما میتوان آن را تا حد زیادی مقصر حضور بیرویه لوت باکسها (Loot Box) در صنعت بازی، خصوصاً در دهه اخیر و به دنبال عرضه Team Fortress 2 دانست.
اگرچه Team Fortress، اولین عنوانی نبود که از لوت باکسها استفاده کرد، اما بدون شک، اولین بازی محبوبی بود که از این راهبرد سودآور به موفقیت رسید. پیدا شدن سر و کله این رویکرد، از سپتامبر ۲۰۱۰ آغاز شد و با افزایش محبوبیت لوت باکس و موفقیت Team Fortress 2، تعجبی ندارد که دیگر شرکتها نیز برای تکرار آن از روشهای مختلف ارائه لوت باکس استفاده کرده باشند. خود Valve نیز تنها در سال گذشته، بیش از ۱ میلیارد دلار درآمد فقط از لوت باکسها در Counter-Strike 2 به دست آورد.
گنجاندن لوت باکسها ممکن است در همه بازیها بد نباشد، اما بدون شک تبدیل به آسانترین راه پیش پای توسعهدهندگان برای پول در آوردن شده است و میتوان Valve را یکی از مهرههای کلیدی گسترش دادن آن دانست.
۹.فرمول یوبیسافت میان مصرفکنندگان محبوب است
سبک بازیسازی معروف به فرمول یوبیسافت، متشکل از نقشههای جهان باز، ماموریتهای خستهکننده و تکراری، جمعآوری بیپایان آیتمها و فعالیتهایی که شاید تعدادشان بیش از حد زیاد باشد است. اما با وجود اینکه رسانههای حوزه گیمینگ عاشق انتقاد از یوبیسافت به خاطر تکراری و خستهکننده بودن قالبهای بازیهایش هستند، بازیکنان به طور مداوم نشان دادهاند که از آن خسته نمیشوند و همچنان از آن استقبال میکنند.
دلیل این که بیشتر بازیهای ذکر شده فروش بالایی دارند، این است که بازیکنان عادی و مخاطبان عام که ممکن است تنها چند بازی AAA در سال تجربه کنند و بخش بزرگی از بازار گیمینگ را شامل شوند، از آشنا بودن و عدم چالش این دنیاهای باز خشک و بیروح لذت میبرند. این گونه بازیها را میتوان به فستفود دنیای گیمینگ تشبیه کرد.
حال اما ممکن است گیمرهایی با سلیقههای «غنیتر»، از بیروح بودن فرمول یوبیسافت انتقاد کنند، اما این فرمول برای اکثریت قشر مصرفکنندگان جواب میدهد.
۸. شما (خصوصا گیمرهای رایانههای شخصی) قرار نیست همه بازیهای که دارید را تمام کنید
در میان گیمرهای رایانههای شخصی، کسی نیست که یک فهرست طولانی از بازیهای ناتمام نداشته باشد. با توجه به تعداد عظیم بازیهایی که هر ماه منتشر میشوند، فروشها و تخفیفهای فوقالعاده Steam و اینکه Epic Games Store هر هفته بازیهایی را به صورت رایگان اهدا میکند، اساساً غیرممکن است که یک فهرست بزرگ از بازیهای آماده برای بازی کردن نداشته باشیم.
اما هیچگاه زمانی کافی در زندگی بیشتر افراد باقی نخواهد ماند تا تمام بازیهایی که دارند را به پایان برسانند، مخصوصاً اگر میل به انجام دادن کارهای دیگری غیر از بازی را هم در نظر بگیرید. اما حقیقت این است که چنین چیزی، هیچ اشکالی ندارد. بازی کردن را به یک شغل تبدیل نکنید و هر آنچه که دوست دارید را بازی کنید و همین کافی است.
۷.نسل کنونی کنسولها در حد انتظار نبوده است
جای تأمل دارد که ما تقریباً چهار سال از نسل فعلی کنسولها را پشت سر گذاشتهایم (نزدیک به نیمی از عمر این نسل) و با این حال، به باور بسیاری از خریداران کنسولهای پلی استیشن و ایکس باکس، این نسل در مقایسه با نسلهای قبلی، بسیار ناامیدکننده ظاهر شده است.
اگر بخواهیم منصف باشیم، قطعاً بازیهای فوقالعادهای در این نسل روی PS5 و Xbox Series X/S منتشر شدهاند، اما آیا میتوان آنها را با عناوین انقلابی و با کیفیت نسل قبل مقایسه کرد؟حتی پر زرق و برقترین بازیهای این نسل، عمدتاً مانند نسخههای بهبود یافته عناوین نسل قبل به نظر میرسند. حقیقت تلخ است، اما به عقیده بسیاری، این نسل آن جهشی را که همه انتظارش را داشتند، ارائه نکرده است.
درست است که نمیتوان از شکوفایی عناوین مستقل در این دوره چشم پوشی کرد، اما اگر شما برای تجربههای شگفتآور و تحولآفرین پول زیادی برای خرید کنسول خود خرج کردهاید، باید بگویم که احتمالاً از تجربه کلی نسل فعلی کمی ناامید هستید.
۶.ما بیش از حد به نمرات منتقدین اهمیت میدهیم
البته که امتیازات و نظر منتقدان، میتوانند یک معیار مفید برای سنجش کیفیت یک بازی و یا ارزش خرید و تجربه باشند، اما متأسفانه در سالهای اخیر، اعداد و ارقام تبدیل به روشی برای ایرادگیری جهتدار علیه عناوین «غیرخودی» شده است.
برای مثال، مطمئناً بسیاری از شما حواشی پیرامون نمره ۸۳ بازی Starfield را به یاد دارید. نمرهای قابل قبول و هم سطح بسیاری از عناوین جذاب و خاطره انگیز دیگر که در عین حال، به وضوح نشان میداد این آثار، مشکلاتی دارند که آن را از «بینقص» بودن دور نگه داشته است. با این حال، بسیاری که وجود نمره زیر ۹۰ برای آنها قابل هضم نبود، باور داشتند Starfield یک «فاجعه» است.
به طور مشابه، Death Stranding نیز در زمان عرضه با امتیاز ۸۲ در متاکریتیک بسیاری را شگفتزده کرده بود، زیرا نمرهای به مراتب پایینتر از دیگر عناوین درجه یک کوجیما به دست آورد، اما این بازی همچنان پنج سال پس از عرضه، در محافل گیمینگ جایگاه خود را دارد و افراد بسیاری نیز بیصبرانه منتظر انتشار دنباله آن هستند.
هیچکس نمیگوید که شما باید از این پس بازیهایی با میانگین امتیاز ۵۰ در متاکریتیک را خریداری کنید، اما میتوان با اطمینان گفت که بازیهایی وجود دارند که امتیاز ۶۵ یا ۷۰ دریافت میکنند، اما همچنان سرگرمکننده هستند، اگرچه ممکن است نوآورانه نباشند یا از باگهای مختلف رنج ببرند.
بله، همگی ما زمان محدودی برای بازی کردن داریم، اما اگر خود را فقط به تجربه بازیهایی که از نظر منتقدین «بهترین» شناخته میشوند محدود کنید، ممکن است برخی از جواهرات پنهان را که شاید بیشتر با سلیقه شما سازگار باشند از دست بدهید.
۵.روایت در اکثر بازیهای ویدیویی، هنوز در سطح پایینی قرار دارد
خوشبختانه از این تصور عموم که بیشتر داستانهای بازیهای ویدیویی سطحی است فاصله زیادی گرفتهایم، زیرا اگر روایت بازیهای پرطرفدار همچنان کمعمق میبودند، اقتباسهای تلویزیونی جذابی نظیر The Last of Us و Fallout را نداشتیم.
اما همچنین مهم است که با حقیقت مواجه شویم که بر خلاف آنچه ما میخواهیم، یعنی دیده شدن بازیهای ویدیویی به عنوان یک رسانه «بالغ»، بیشتر بازیها هنوز از بهترین داستانسراییهای موجود در فیلمها و یا آثار ادبی مکتوب، کیلومترها عقب هستند.
یقیناً، استثناهایی وجود دارد، بهویژه در مورد برخی از بازیهای مستقل که بیچون و چرا از کیفیت بالایی برخوردارند، اما در زمینه بازیهای AAA و به طور خاص، آثار «بزرگتر»، معمولاً زمانی که در کنار برجستهترین خروجیها در سایر مدیومها قرار میگیرند، قابل مقایسه نیستند.
و این کاملاً قابل درک است. با توجه به اینکه بازیهای ویدیویی یک رسانه بسیار جدیدتر نسبت به دیگر مدیومهای هنر محسوب میشوند، هنوز به طور نسبی در حال بلوغ هستند و با گذشت سالها، احتمالاً پیچیدگی و ظرافت داستانهای آنها بیشتر خواهد شد.
البته، شایان ذکر است که بازیها یک مزیت بزرگ نسبت به دیگر آثار هنری دارند و آن تعاملی بودنشان است، زیرا همواره یک گیمپلی عالی میتواند نویسندگی ضعیف را پنهان کند.
۴. اهمیت دادن بیش از حد گیمرها به گرافیک، در حال صدمه زدن به این صنعت است
در حال حاضر نمیتوان انکار کرد که صنعت بازیهای ویدیویی در وضعیت نسبتاً وخیمی قرار دارد؛ اخراجها به بالاترین میزان خود رسیدهاند و میانگین زمان مورد نیاز برای توسعه یک بازی AAA جدید نیز همچنان در حال افزایش است. بخش زیادی از این موضوع به این دلیل است که بازیکنان به طور خستگیناپذیری خواستار گرافیکهای پیشرفته و چشمگیر هستند تا حاضر شوند برای یک بازی جدید مبلغ ۷۰ دلار پرداخت کنند.
حتی با وجود اینکه نسل کنونی از نظر فنی نسبتاً ناامیدکننده به نظر میرسد، ناشران اغلب بیش از پنج سال وقت و مقدار زیادی پول صرف میکنند تا بازیهایی با کیفیت بالا و واقعگرایانه تولید کنند. با این حال، شاید زمان آن رسیده باشد که بازیکنان کمی از مواضع خود عقبنشینی کرده و درک کنند که این تشنگی بیپایان برای گرافیکهای پیشرفته، تنها استودیوها را در شرایط بغرنجتری قرار میدهد، چرا که وقتی آنها یک دهه یا بیشتر را صرف ساخت یک بازی میکنند (که بحث بیگاری کشیدن از کارکنان و توسعه دهندگان خود مقاله جدایی را میطلبد)، آن بازی باید یک شاهکار بزرگ باشد، وگرنه عدم موفقیت، ممکن است به تعطیلی و ورشکستگی یک شبه منجر شود.
اما راه حل چیست؟ تأکید بیشتر روی سبکهای هنری متمایز و جذاب، بهجای تلاش برای واقعگرایانه بودن شروع خوبی به نظر میرسد.
۳. گیمرها با جیب خود رای نمیدهند
به عنوان یک مصرفکننده، قاعده کلی این است که با جیب خود رأی دهید، زیرا هیچ چیز قدرتمندتر از انتخاب شما نخواهد بود. شما میتوانید بزرگترین اعتراضها را با عدم حمایت از راهبردهایی که با آنها مخالف هستید، بیان کنید.
حقیقت ساده این است که خریدهای درون برنامهای، مکانیکهای فومو (ترسِ از دست دادن جایزهها و یا پاداشها)، نسخههای دسترسی زودهنگام، بازیهای نیمهتمام، عقاید سیاسی فرو شده در عناوین و شمول اجباری، همه و همه اگر بازیکنان به صورت گسترده از خریدن چنین عناوینی خودداری کنند، از بین خواهند رفت.
البته، شما این حق را دارید هر چیزی را که دوست دارید بخرید و کسی شما را برای آن قضاوت نمیکند، اما در عین حال، اگر از اینکه صنعت به طور تهاجمی به دنبال کسب درآمد اضافی از بازیهایی است که قبلاً برای آنها ۶۰ دلار پرداخت کردهاید، ناراضی هستید، شاید بهتر باشد بازیهایی که از این مدلهای تجاری استفاده میکنند را خریداری نکنید.
در طول دهه گذشته، گیمرها نارضایتی خود را از برخی مشکلات بازیهای مختلف ابراز کردهاند، اما فهرست خرید آنها با این انتقادات همخوانی نداشت، زیرا به هر حال همه باید آخرین بازیهای EA و Ubisoft را خریداری کنند، درست است؟
۲. شما مالک بازیهایی که میخرید نیستید
اگرچه افراد زیادی هستند که به نام مالکیت و حفظ حق دسترسی به بازیها، پرچم حمایت از نسخههای فیزیکی را به اهتزاز در میآورند، اما زمان آن رسیده است که با واقعیتها روبهرو شویم. حقیقت تلخ این است که شما مالک مطلق بازیهای خود نیستید.
بدیهی است که استدلال علیه بازیهای دیجیتال بهخودیخود مبرهن بوده و نیاز به تکرار ندارد. شما به پلتفرمهایی مانند استیم وابسته هستید که باید به صورت دائمی وجود داشته باشند و حتی در صورت حضور ابدی چنین پلتفرمهایی، شما در واقع فقط مجوز «تجربه کردن» یک بازی را خریداری میکنید نه خود بازی را. بنابراین، اگر ناشر به دلایلی تصمیم بگیرد یک بازی را از دسترس خارج کند، شما کاری در قبال آن نمیتوانید انجام دهید.
حتی با وجود عرضه بازیهای فیزیکی، بسیاری از عناوین امروزی، بهویژه در بخش AAA، نیاز به ارتباطات آنلاین مکرر یا دائمی دارند که در نتیجه، دیسک بازی را تنها به یک راه ثانویه برای دسترسی به محتوای دیجیتال مبدل کردهاند. اگرچه مهم است بازیکنان به مبارزه برای حفظ مالکیت بازیها خود ادامه دهند و سعی کنند با فشار به مراجع تصمیم گیرنده، قوانینی را برای دسترسی دائمی به بازیهای دیجیتال در هر شرایطی تصویب کنند، اما همچنین باید با این واقعیت کنار آمد که در قبال تقریباً هر بازی که آن را خریداری میکنید، هر لحظه ممکن است مالکیت آن را از دست بدهید.
۱. فرنچایزها تا ابد باب میل «شما» باقی نخواهند ماند
در نهایت، شاید بزرگترین حقیقت ناگفته و تلخ این است که عناوینی که شما زمانی با تمام وجود به آنها عشق میورزید، لزوماً همیشه مطابق میل شما باقی نخواهند ماند.
برای مثال، بازیهای اصلی سری Final Fantasy را در نظر بگیرید که در آخرین نسخههای خود به طور فزایندهای طرفداران سرسخت را ناراضی کردهاند، زیرا از مکانیکهای سنتیتر بازیهای نقشآفرینی (RPG) فاصله گرفته و به سمت المانهای به اصطلاح «سادهسازی شده» حرکت کردهاند که در نهایت با نسخه مورد پسند میان بازیکنان عادی، یعنی Final Fantasy XVI، این روند به اوج خود میرسد.
در حالی که ممکن است با به یاد آوردن گذشته این سری، افسوس بخورید و از بلایی که Square Enix سر فرنچایز مورد علاقه شما آورده است عصبانی شوید، اما این تغییر تنها بخشی از فرایند تکاملی سری است، زیرا توسعه دهنده تلاش میکند تا بفهمد نسل جدید چه میخواهد.
این موضوع میتواند برای طرفداران قدیمی ناامیدکننده باشد، اما با گذشت سالها، بعید است که هر فرنچایزی که هم اکنون دوست دارید، همچنان مسیر دلخواه شما را طی کند؛ بنابراین، انتظار مبنی بر اینکه یک سری دقیقاً مطابق با سلیقههای شما برای همیشه تولید شود، کاملاً غیرواقعگرایانه است.
منبع:گیمفا
نظر بده
هیچ نظری وجود ندارد اولین نفری باشید که نظر میدید.
کامنت بسته هست